دلنوشته های تنهایی

ساخت وبلاگ

هر عادتی در ابتدا مانند یک نخ نازک است. هر روز، با تکرار، این نخ را ضخیم‌تر می‌کنیم، تا نهایتا این نخ تبدیل به طناب بلندی می‌شود که برای همیشه به دور فکر و عمل ما می‌پیچد. دلنوشته های تنهایی...
ما را در سایت دلنوشته های تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8farahi416 بازدید : 17 تاريخ : چهارشنبه 5 بهمن 1401 ساعت: 13:46

كوله ‌پشتي‌اش‌ را برداشت‌ و راه‌ افتاد. رفت‌ كه‌ دنبال‌ خدابگردد و گفت: تا كوله‌ام‌ از خدا پر نشود برنخواهم‌ گشت. نهالي‌ رنجور و كوچك‌ كنار راه‌ ايستاده‌ بود. مسافر با خنده‌اي‌ رو به‌ درخت‌ گفت: چه‌ تلخ‌ است‌ كنار جاده‌ بودن‌ و نرفتن؛ درخت‌ زير لب‌ گفت: ولي‌ تلخ‌ تر آن‌ است‌ كه‌ بروي‌ و بي‌ رهاورد برگردي. كاش‌ مي‌دانستي‌ آن‌چه‌ در جست‌وجوي‌ آني، همين‌جاست. مسافر رفت‌ و گفت يك‌ درخت‌ از راه‌ چه‌ مي‌داند، پاهايش‌ در گِل‌ است، او هيچ‌گاه‌ لذت‌ جست‌وجو را دلنوشته های تنهایی...ادامه مطلب
ما را در سایت دلنوشته های تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8farahi416 بازدید : 59 تاريخ : شنبه 28 خرداد 1401 ساعت: 14:28

كوله ‌پشتي‌اش‌ را برداشت‌ و راه‌ افتاد. رفت‌ كه‌ دنبال‌ خدابگردد و گفت: تا كوله‌ام‌ از خدا پر نشود برنخواهم‌ گشت.نهالي‌ رنجور و كوچك‌ كنار راه‌ ايستاده‌ بود. مسافر با خنده‌اي‌ رو به‌ درخت‌ گفت: چه‌ تل دلنوشته های تنهایی...ادامه مطلب
ما را در سایت دلنوشته های تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8farahi416 بازدید : 53 تاريخ : جمعه 5 بهمن 1397 ساعت: 11:58